|
دلم برای خودم سوخت وقتی صدام کرد [ جمعه 5 مهر 1392
] [ 3:9 ] [ رضاخطر ] چه کسی میگوید که گرانی شده است؟؟
دوره ی ارزانی ست،دل ربودن ارزان،دل شکستن ارزان
دوستی ارزان است دشمنی ها ارزان!
چه شرافت ارزان ،تن عریان ارزان!
آبرو قیمت یک تکه نان،و دروغ از همه چیز ارزانتر
قیمت عشق چقدر کم شده است
وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان!
![]() [ جمعه 5 مهر 1392
] [ 2:41 ] [ رضاخطر ] ![]()
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻧـمی ﺗﺮﺳﻢ ﻧه ﺍﺯ ﭼﻮﺑــﺶ نه ﺍﺯ ﺩﺍﺭش من ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ بی ﺩﯾـﺪﺍﺭ می ﺗرسم [ جمعه 5 مهر 1392
] [ 2:41 ] [ رضاخطر ] دلـت را بتـکان ...
![]() غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن دلت را بتکان اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین ![]() بگذار همانجا بماند فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت ... ![]() دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت ... ![]() باز هم محکم تر از قبل بتکان تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد! ![]() حالا آرام تر، آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتد تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟ خاطره، خاطره است باید باشد، باید بماند ... ![]() کافی ست؟ نه، هنوز دلت خاک دارد یک تکان دیگر بس است تکاندی؟ دلت را ببین چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟ ![]() حالا این دل جای "او"ست دعوتش کن این دل مال "او"ست... همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا ![]() و حالا تو ماندی و یک دل یک دل و یک قاب تجربه یک قاب تجربه و مشتی خاطره مشتی خاطره و یک "او"... ![]() خـانه تـکانی دلـت مبـارک [ پنج شنبه 4 مهر 1392
] [ 23:10 ] [ رضاخطر ] هیشکی نمیتونه بفهمه که دلم ازچی گرفته
[ سه شنبه 2 مهر 1392
] [ 9:50 ] [ رضاخطر ] کســــی که همیـــشه سعی میکنه بقیـــه رو شاد کنـــــــــــه... بیشتر از همه تنــــــهاست، اون رو تنـــــها نذاریــــــد...چون هیـــــچ وقت به شـــــما نمیـــــگه که بهتون نیـــــاز داره [ شنبه 30 شهريور 1392
] [ 19:13 ] [ رضاخطر ] هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد وسعت تنهائیــم را حـس نکــرد در میان خنده هـــــای تلخ مــن گریه پنهـــانـــیم را حـــس نکرد در هجوم لحظه های بی کسی درد بی کس ماندنم راحس نکرد آن کـه باآغـــاز مــن مانوس بود
لحظه پــایـانـیم را حـس نـکرد [ شنبه 30 شهريور 1392
] [ 19:11 ] [ رضاخطر ] بودنم را هیچ کس باور نداشت هیچ کس کاری به کار من نداشت بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ او که خوابیده است در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد [ شنبه 30 شهريور 1392
] [ 19:10 ] [ رضاخطر ] توی زندگـــــــــــــی
دیگر هیچ چیز مثل قبل نـــــیست …...
نه روزها ......
نه رنگها .......
نه خیابان ها !!!!!!!! [ جمعه 29 شهريور 1392
] [ 20:40 ] [ رضاخطر ] خـــارپشتـــے شـــــد ه ام
[ جمعه 29 شهريور 1392
] [ 20:39 ] [ رضاخطر ] سلامتی سربازی بی ملاقاتی
سلامتی اشکایی که از دوری عشقشون و خانوادشون میریزن
سلامتی بیخبریاشون از خیلی جاها
سلامتی پدر مادراشون که چشم براهشونن:(
سلامتی اونایی که رفتن سربازی عشقشونم رفت با یکی دیگه:(
سلامتی سربازی که تو خدمت هم خرج خانواده میدن
سلامتی سربازی ک 55 دقیقه تو صف ایستاد تا 5 دقیقه صدا عشقشو بشنوه
ولی چیزی نشنید جز:
"مشترک مورد نظر در حال مکالمه میباشد"
[ جمعه 29 شهريور 1392
] [ 1:55 ] [ رضاخطر ]
پسرک رو به مزار دختر ایستاد، برایش از دلتنگیش گفت، از آغوشی که این روزها خیلی هوایش را کرده...
از شوخی های دلنشینش، از چشمان مهربانش، از حرف های نگفته اش، از یک دنیا بغضش... برایش کادو گرفته بود آمده بود تا لبخندش را ببیند!
هق هق گریه هایش به آسمان بلند شده بود...
پسر:
برات… کادو… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… و یه بغض طولانی آوردم…!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!
اینجا کنار خانه ی ابدیت می نشینم و فاتحه میخوانم…
نه اشک و فاتحه... اشک و فاتحه و دلتنگی
امان… دنیای من! تو خیلی وقته که…
آرام بخواب فرشته کوچ کرده ی من…
دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..!
بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم…
اما… تـو آرام بخواب…
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392
] [ 22:40 ] [ رضاخطر ] میدونی خدا [ پنج شنبه 28 شهريور 1392
] [ 22:37 ] [ رضاخطر ] مگر خودت نگفتی خداحافظ؟ [ پنج شنبه 28 شهريور 1392
] [ 22:36 ] [ رضاخطر ] زندگی یعنی : ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن ...
دنبال واژه نباش؛ کلمات فریبمان میدهند وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش میرود فاتحه ی بقیه حروف را باید خواند ...
گاهی خداوند درها را قفل می كند و پنجره ها را می بندد چه زیباست فکر کنیم طوفانی در راه است و خداوند نمی خواهد آسیبی به ما برسد ... ![]() [ پنج شنبه 28 شهريور 1392
] [ 21:59 ] [ رضاخطر ] یادم باشد... حرفی نزنم که به کسی بر بخورد [ پنج شنبه 28 شهريور 1392
] [ 21:14 ] [ رضاخطر ] عاشق عاشق تر نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق @@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@ امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه ديدار اين خونه فقط خوابه ، تو كه رفتي هواي خونه تب داره ، داره از درو ديوارش غم عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ، بيا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و گنجشك كلاغاي سياه پوشن ، چراغ خونه خوابيده توي دنياي خاموشي ، ديگه ساعت رو طاقچه شده كارش فراموشي ، شده كارش فراموشي ، ديگه بارون نمي باره اگر چه ابر سياه ، تو كه نيستي توي اين خونه ، ديگه آشفته بازاريست ، تموم گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ، ديگه از رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري گفتم كه تو مي دوني،سرخاك تو مي ميرم ، ولي تا لحظه مردن نمي گيرم دل از تو [ چهار شنبه 27 شهريور 1392
] [ 2:22 ] [ رضاخطر ] ![]() من از مرگ نمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم...
هشدار! چادری ها زهرایی نیستند! اگرپهلویشان درد دین نداشته باشد... چادری ها زهرایی نیستند! اگر زینبی را برای کربلای پسرش مهدی نداشته باشند... چادری ها زهرایی نیستند! اگرمنتظر یوسف گمگشته ای نباشند... چادری ها زهرایی نیستند! اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد... [ سه شنبه 26 شهريور 1392
] [ 20:16 ] [ رضاخطر ]
دلم گرفته اي خدا كجايي..........دلم ميخواد دست تو رو بگيرم [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 19:52 ] [ رضاخطر ]
بغض ِ لعنتی من این روزها با
عـــــزیزم و جـــــانم هم می شکند [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 19:27 ] [ رضاخطر ] ![]() من ماندمو حلقه ی طنابی
در مشت/بعد از تو به زندگی کردم پشت/ بگذار فردا برسد میشنوی/ دیروز غروب عاشقی خود را کشت. [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 19:26 ] [ رضاخطر ]
[ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 19:26 ] [ رضاخطر ]
شایدتوندانی!!!چقدرسخت است یارا بایار دیدن... [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 19:3 ] [ رضاخطر ] ![]() در خواب من دست دیگری را نگیر..... لااقل در خوابم حرمت نگه دار ..... [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 18:37 ] [ رضاخطر ] [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 17:53 ] [ رضاخطر ] ![]() انـقـضای خــاص بــودنـت بـه پـایـان رسـیـد... دیـگـه بـه تــو فکـر نـمـیـکـنـم گـنـاه اســت !! چـشم داشتـن بـه مال غـریـبـه ها ... [ دو شنبه 25 شهريور 1392
] [ 17:52 ] [ رضاخطر ] نبـــــــــار بــــــــــــــــــــــــــــــاران . . . [ یک شنبه 24 شهريور 1392
] [ 22:48 ] [ رضاخطر ] دلم آغوش میخواهد… نه زن و نه مرد.. خدایا زمین نمیایی؟ [ یک شنبه 24 شهريور 1392
] [ 22:47 ] [ رضاخطر ] هرگاه خبرمرگم راشنیدی
درپی مزاری باش که بر سنگش نوشته:
ساده بودم،
باختم!
[ یک شنبه 24 شهريور 1392
] [ 21:10 ] [ رضاخطر ] ![]() من اهل دیارے هستم ڪـﮧ ....
دختر و پسر بــــآ בو جملـﮧ ' عربے ' بـﮧ همـ " محرمـ " میشونــב ،
اَمـــآ بـــآ یڪ בنیــــآ عشق نـﮧ !!!!!!
![]() [ یک شنبه 24 شهريور 1392
] [ 21:10 ] [ رضاخطر ] |
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |